ترجمه مقاله

آبدار

فرهنگ فارسی معین

(ص .) 1 - آبدار باشی ، ساقی . 2 - گیاه و میوة پرآب . 3 - تیز، برُنده . 4 - فصیح و روان . 5 - سخت ، محکم ، غلیظ . صفتی برای دشنام ، سیلی .
ترجمه مقاله