ترجمه مقاله

آبداری

فرهنگ فارسی معین

1 - (حامص .) آبدار بودن ، شغل آبدار. 2 - طراوت ، تازگی . 3 - ( اِ.) نمدی نامرغوب که در سفرها مورد استفاده قرار می گرفت .
ترجمه مقاله