ترجمه مقاله

استخوان

فرهنگ فارسی معین

(اُ تُ خا) [ په . ] (اِ.) 1 - مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته است و محل اتکای عضلات و مخاط ها ودیگر قسمت های نرم بدن است .استخوان های بدن انسان و دیگر استخوان داران به دو دستة دراز و پهن تقسیم می شوند. در وسط استخوان مادة نرمی قرار گرفته که مغز استخوان نامیده می شود، استخوان ها به وسیلة مفاصل با یکدیگر مرتبط هستند. 2 - هسته : استخوان خرما. 3 - نژاد، نسل . 4 - اصیل . 5 - پایة بنا، بنیاد ساختمان . ؛~ سبک کردن کنایه از: زیارت رفتن ، بخشیده شدن گناهان . ؛~ لای زخم گذاشتن الف - کار را ناقص انجام دادن . ب - کسی را در نگرانی و اضطراب نگه داشتن . ؛~ نرم کردن با زحمت بسیار صاحب تجربه شدن . ؛~ در گلو گرفتن رنج و محنت کشیدن . ؛~ پیش اسب ، کاه پیش سگ وضع و ترتیبی سخت نادرست و نابسامان .
ترجمه مقاله