ترجمه مقاله

بو

فرهنگ فارسی معین

1 - ( اِ.) آن چه به وسیلة بینی و حس شامه احساس شود. 2 - امید، آرزو. 3 - عطر. 4 - (مص م .) درک کردن ، دریافتن .
ترجمه مقاله