ترجمه مقاله

تاب

فرهنگ فارسی معین

1 - (اِ.) حرارت ، گرمی . 2 - فروغ ، روشنی . 3 - (ص فا.) در بعضی ترکیبات به معنی «تابنده » آید: شب تاب ، عالم تاب .
ترجمه مقاله