ترجمه مقاله

خشک

فرهنگ فارسی معین

(خُ) [ په . ] (ص .) 1 - بدون رطوبت و نم . 2 - پژمرده . 3 - متعصب ، بدون انعطاف و نرمی . 4 - خالی از سبزه و گیاه . 5 - آن چه که درونش آب نباشد، بی آب . 6 - بدون ترشح طبیعی . ؛ ~ و تر با هم سوختن کنایه از: گناهکار و بی گناه به یکسان مجازات شدن .
ترجمه مقاله