ترجمه مقاله

ذابل

فرهنگ فارسی معین

(بِ) [ ع . ] (اِفا. ص .) 1 - پژمرده ، پلاسیده . 2 - لاغر، نزار. 3 - خشک شده از عطش .
ترجمه مقاله