ترجمه مقاله

ریدمان

فرهنگ فارسی معین

(دِ) (اِمص .) 1 - ریدن . 2 - مدفوع . 3 - (عا.) انجام کاری یا گفتن چیزی از روی ناشی گری که باعث خرابی شود.
ترجمه مقاله