ترجمه مقاله

زنبوره

فرهنگ فارسی معین

(زَ رَ یا رِ) (اِ.) 1 - نوعی زنبور سیاه بزرگ . 2 - نوعی توپ کوچک ، زنبورک کمانی آهنین و نوک تیز، زنبورک . 3 - سازی است که صدای آن شبیه صدای زنبور است و آن چوبی بود که بر دو سر آن دو کدو نصب می کردند و دو تار بر آن بسته می نواختند (بیشتر در هند)؛ کنگری . 4 - کنایه از: گروه بسیار، مردم انبوه .
ترجمه مقاله