ترجمه مقاله

شش انداز

فرهنگ فارسی معین

(ش اَ) (ص فا.) = شش اندازه : 1 - کسی که شش بجول بازی کند. 2 - کسی که نرد بازد، نراد. 3 - کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد، در هوا اندازد و گیرد بطوری که هیچ یک زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا باشد. 4 - ماه شب چهارده ، بدر. 5 - نوعی خورش که از تخم مرغ با پیاز ترتیب دهند.
ترجمه مقاله