صعبفرهنگ فارسی معین(صَ) [ ع . ] (ق .) دشوار، سخت . ؛~ُالعبور جایی که عبور از آن مشکل باشد. ؛~ُالمنال دست نیافتنی ، دور از دست . ؛~ُالعلاج مرضی که به سختی درمان پذیرد. ؛~ُالوصول دارای امکان دستیابی دشوار.