ترجمه مقاله

فرز

فرهنگ فارسی معین

( ~ .) (اِ.) سبزی ای که در غایت تری و طراوت باشد. فرزد، فریز، فریس ، فرزه ، پریز، فریژ و فریج نیز گفته می شود.
ترجمه مقاله