ترجمه مقاله

محمم

فرهنگ فارسی معین

(مُ حَ مِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آن که متعه دهد زن مطلقه را. 2 - کسی که روی را با زغال سیاه کند. 3 - سری که پس از ستردن بر آن موی برآید. 4 - جوجه ای که پر برآورد.
ترجمه مقاله