ترجمه مقاله

مفعول

فرهنگ فارسی معین

(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - انجام داده شده ، کرده شده . 2 - کسی یا چیزی که فعل بر آن واقع شده باشد. و آن به دو قسم است : ؛ ~ِ باواسطه (بواسطه ) یا غیرصریح یا غیرمستقیم ، آن است که معنی فعل رابه واسطة حرفی از حروف اضافه تمام کند. ؛ ~ِ بی واسطه یا صریح یا مستقیم ، آن است که معنی فعل را بی واسطة حرفی از حروف اضافه تمام کند. 3 - پسر یا مردی که لواطه دهد.
ترجمه مقاله