ترجمه مقاله

پا

فرهنگ فارسی معین

[ په . ] ( اِ.) = پای : 1 - یکی از اندام های بدن از بیخ ران تا سرپنجه . 2 - واحدی برای طول برابر با یک قدم متوسط ، گام . 3 - بخش پایین هر چیزی . 4 - اساس ، پایه . 5 - (کن .) تاب و توان ، نیرو. ؛ این ~ آن ~ کردن (کن .) مردد بودن ، دو دل بودن . ؛ سر از ~ نشناختن با اشتیاق سوی مقصود رفتن . ؛~ را کج گذاشتن کار زشت و ناپسند کردن . ؛از ~افتادن خسته شدن ، از کار افتادن . ؛از ~ در آمدن ضعیف شدن ، مردن . ؛ ~پیش گذاشتن (عا.) اقدام کردن به امری . ~ ؛~توی کفش کسی کردن (عا.) با او در افتادن ، به آزار او برخاستن . ~ ؛ در هوا ماندن (عا.) بدون تکلیف ماندن . ~ ؛ را توی یک کفش کردن (عا.) روی عقیدة خود پافشاری کردن ، لجاج ورزیدن .
ترجمه مقاله