ترجمه مقاله

کلاه

فرهنگ فارسی معین

(کُ) (اِ.) سرپوش و هر چیزی که از پارچه و پوست و نمد و جز آن سازند و جهت پوشش بر سر گذارند و آن انواع گوناگون دارد: شاپو، نظامی ، مردانه ، زنانه ، ایمنی ، آهنی ، حصیری و مانند آن . ؛ ~ دو تن تو هم رفتن کنایه از: اختلاف پیدا کردن ، از هم ناراحت شدن . ؛ ~ کسی پس معرکه بودن کنایه از: عقب ماندن یا عقب گذاشتن از سود و کار و زندگی . ؛ ~ سر کسی گذاشتن کنایه از: او را فریب دادن . ؛ ~شرعی حیله ای که در ظاهر مطابق با موازین شرع باشد. ؛ بلند ~گشتن سرافراز گشتن .
ترجمه مقاله