ترجمه مقاله

یار

فرهنگ فارسی معین

(اِ.) [ په . ] 1 - دوست ، همدم ، معشوق . 2 - مجازاً رفیق یک رنگ و موافق . 3 - ناصر، معین . 4 - همراه . ؛ ~ گرفتن در بازی یک یا چند تن از بازیکنان را برای کمک به خود برگزیدن .
ترجمه مقاله