خوابیدن
فرهنگ مترادف و متضاد
۱. خسبیدن، خفتن، غنودن به خواب فرو رفتن، لالا کردن، لالائی کردن، ≠ بیدار شدن
۲. دراز کشیدن
۳. تعطیلشدن، راکد شدن، متوقف گشتن(کار، فعالیت)
۴. کاهش یافتن، فرونشستن
۵. آرمیدن
۶. همبسترشدن، همخوابی کردن،
۷. بستری شدن
۸. انبارشدن، ذخیره ش
۲. دراز کشیدن
۳. تعطیلشدن، راکد شدن، متوقف گشتن(کار، فعالیت)
۴. کاهش یافتن، فرونشستن
۵. آرمیدن
۶. همبسترشدن، همخوابی کردن،
۷. بستری شدن
۸. انبارشدن، ذخیره ش