تحمل کردن
فرهنگ مترادف و متضاد
۱. برتافتن، تاب آوردن، طاقت آوردن
۲. بردباری کردن، شکیبا بودن
۳. تن در دادن، کشیدن، متحمل شدن، خم به ابرو نیاوردن
۴. تسامحنشان دادن، تساهل کردن
۲. بردباری کردن، شکیبا بودن
۳. تن در دادن، کشیدن، متحمل شدن، خم به ابرو نیاوردن
۴. تسامحنشان دادن، تساهل کردن