آماده
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار آتی
ر، مهیا، روبهراه، مجهز، مسلح، مرتب، لباسپوشیده، ملبس
آراسته، پرداخته، ساخته
آماده بهخدمت، بسیجشده، ایستاده، خبردار
فراهم، تأمین، تأمینشده
تهیه
چالاک، زبروزرنگ
ببروبدوز
کوک
پابهزا، پابهماه، آبستن، بارور
آمادۀ سفر، پابهرکاب
مستدرک، تیار