آمیختن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: کمیت
یختن، درهم آمیختن، بههمآمیختن، مخلوط کردن، قاطی کردن، بههم زدن، تکان دادن
بُرزدن، بههم ریختن
آلودن، آغشتن، ترکیب کردن
درستکردن، تشکیل دادن
وصل کردن
طرحدار کردن، رنگارنگ کردن
حل کردن، ریختن
بههم تابیدن، بافتن
رنگ کردن
آبکی کردن، ضعیف کردن
دست بردن، دخل وتصرف کردن، دستکاری کردن
اشتها آورکردن
ازدوجنس مختلف با هم پیوند کردن، تولید کردن، تولید مثل کردن
تخلیط کردن