احمقانهرفتار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه رفتار کردن، سردرگم بودن، بهضررخود کار کردن، بهبخت خود لگد زدن، شصت پایش توی چشمش رفتن، مستأصل بودن