اغتشاش
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نظم
شاش، اختلال، ایجاداغتشاش، تحریک، تشنجآفرینی، بههم ریختن، آشفته کردن، آشفتگی
اشکال تراشی، کارشکنی، سابوتاژ، مداخله، مقاومت، ممانعت، منع
گسیختگی، پاشیدگی، عدم اتحاد
بیموقعی/ نابههنگامی
تزلزل، پریشانی، شوریدگی
سرنگونی، واژگونگی، وارونگی
ایجاد بلوا، اخلال، براندازی، خرابکاری، تروریسم، خشونت، شورش، آشوب، تغییرات ریشهای، انقلاب
حرکت نامنظم، ناآرامی، تلاطم
بههمریختگی، بینظمی
جنجال، سروصدا، قشقرق، همهمه، جاروجنجال، هیروویر، صدا
آش شلهقلمکار، آششلمشوربا، آش درهمجوش