ترجمه مقاله

انتخاب‌شده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اختیار فردی؛ عام برگزیده، ممتاز، عالی، اخص، ویژه، اختصاصی، مرجح، دستچین، منتخب لُب موردنظر، کاندید، نامزد، عقدشده، رزروشده، تعیین‌شده، مورد آزمایش منصوب، مقرر، معین انتخاب‌شونده، اختیاری، ترجیحی، دلبخواهی، مقتضی، ممتاز شخص انتخاب‌شده، نمایندۀ مجلس، وکیل، خبره، نخبه
ترجمه مقاله