بازداشتن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار فردی؛ عام
تحذیر، منصرف کردن، تقبیح، توصیۀ علیه، دلسرد کردن، هشدار، اخطار، منع، جلوگیری، ممانعت، قدغن، تحریم، ممنوعیت
ملامت، نکوهش، سرزنش
تضعیف روحیه، ارعاب
راهنمایی، تذکر، نهی، اعتراض، مخالفت ◄نظر مخالف
مقاومت، ایستادگی
ضدیت، قطبیت
اکراه، بیمیلی
ایجاد تزلزل (تردید)، ابطال
دعوت به صبر، ملایمت
حکم توقیف (توقف، بازداشت)، پروتست، واخواست، شکایت، ایراد
مایۀ انصراف(چیز بازدارنده): علامت خطر، مانع، چیز ممانعتکننده، قید (مسئولیت)، قرائن وشواهد نفیکننده ◄مغایرت، پسا
≠ انصراف ◄چشمپوشی