بازسازی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی شدن، دوباره برقرار شدن، بخودآمدن، تازه شدن، بهبود یافتن، زنده ماندن، جان سالم بهدربردن، آبرفته بهجوی [باز]آمدن، تجدید شدن، احیا شدن، ابقا شدن