بهقاعدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ت] بهقاعده، منظم مرتب، ادواری ثابت، همواره، هموار، صاف طبق مقررات جاافتاده، روتین، مرسوم عادی قانونمند، ضابطهمند کوک