ترجمه مقاله

بیننده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: مادۀ آلی ده، ناظر، تماشاگر، نظاره‌کننده، مخاطب، حضار، بینندگان، تماشاگران، اطرافیان گواه، شاهد هوادار نگهبان، کشیک، دیدبان جهانگرد، کاشف، یابنده آگاهی‌دهنده کارآگاه ◄ بازپرس مستمع، شنونده [≠ گوینده، مجری 594]
ترجمه مقاله