بیشکلی
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: شکل
بیشکلی، آمورفیسم، فقدانفُرم، بینظمی، آشفتگی
عدم وضوح، تاری، کوری، سیاهی، تاریکی، گرگومیش، رنگپریدگی
پیدایش، مادۀ اولیه، لجه، ابر، چیز بیشکل، خمیر، سایه، گاز، مایع
توسعهنیافتگی، عقبماندگی
درهمبرهمی، بههم ریختگی، تلاطم