ترجمه مقاله

تشعشع کردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: مادۀ آلی عشع کردن، نور افکندن، نور دادن، تابیدن، تافتن، پرتو افکندن، پرتو افشاندن روشن بودن، درخشیدن، مشعشع بودن، سوسو زدن، نور انداختن، ساطع شدن، آینه انداختن روشن شدن، ازتاریکی درآمدن افروختن، آفتاب دادن، روشن کردن آفتاب گرفتن، گرم شدن براق کردن، جلا دادن، صیقلی کردن، درخشان کردن
ترجمه مقاله