ترجمه مقاله

تفریحکردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: عمل داوطلبانه تفریحکردن، فرصت داشتن، مجالداشتن، گشتن، آهسته رفتن مرخصیرفتن، آسودن، بازنشسته شدن، استعفادادن آفتاب گز کردن، آفتاب چریدن، بیکار بودن، سست بودن، عمل نکردن
ترجمه مقاله