جایگزین کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تغییر
انشین کردن، جازدن، گنجاندن، تعویض کردن، عوض کردن، بهجای دیگری گذاشتن، تبدیل کردن، مبادلهکردن، ردوبدل کردن، تسعیر کردن، معاوضه کردن، تبادل کردن، تجارت کردن
جابهجا کردن، منتقل کردن
مصالحه کردن، سازش کردن
ازپی آمدن
جای کسی حرف زدن، وکیل بودن، بهنیابت عمل کردن
بُر زدن
کانال عوض کردن، موج عوض کردن
تلافیکردن
بااستعاره گفتن