ترجمه مقاله

جوان

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: زمان ] جوان، نوجوان، برنا [حالتاسمی جوان 132] نابالغ، خردسال، نونهال، نوباوه، تازه‌پا صغیر، کودک، بچه، بچه‌صفت، بازیگوش کودکانه، بچگانه شیرخواره بی‌تجربه، ناشی مخنث یتیم آینده‌ساز نوخاسته، نونهال، نوبالغ، نوخط، نورس، نورسته، تازه بالغ‌شده، بالغ، آدم بزرگ نوزاد، نوسال، کم‌سن‌وسال شاداب
ترجمه مقاله