ترجمه مقاله

درخشان

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: مادۀ آلی شان، نورانی، روشن، فروزان، شبنما، تابنده، افروخته، عالمتاب درخشنده، براق، اطلسی، صیقلی، متالیک، برافروخته، تابان، تابناک، مشعشع، منور، رخشان، مشتعل، آتشفشان، آتشین، پُرخون نوربخش، نورافشان، پرتوافکن، پرتوافشان، نورگستر جلی، متجلی، منیر، مستنیر، متلألی، آبدار صفات چراغ: بادی، مهتابی ◄ چراغ▲
ترجمه مقاله