شخص پیر
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: زمان
شخص پیر، پیر، بزرگسال، سالمند
زوج پیر
پیرانهسر
مرشد، قطب، پیر خرابات، پیر مغان، کاهن، پیردیر، مراد، پیرطریقت
شیخ، دانای قوم، عالم، حکیم، دانا، شخص کارشناس
کهنهسرباز، سرباز قدیمی
بزرگان قبیله، ریشسفیدان قوم، پیران، شیوخ، کدخدایان، زعمای قوم
پدربزرگ، بازنشسته، بزرگ خاندان
پیرمرد، پدر، بابا، بابابزرگ، آقابزرگ، آقا
آتا
فسیل، سفیه، آدم خنگ
آفتاب لبِ بام
اکابر، بزرگسالان، سالمندان
کاملمرد
[حالت صفتی ◄ پیر 131]