عقب
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: بُعد
ت، پس، پی، زبر، ظَهر، خلف، ماورا، دنبال، دنباله، عقبه، تک، دُم
پسزمینه، زمینه، بکگراوند
پُشتِ کوه
پُشتِ سر، پشت گردن، پَس گردن
انتها
پشتبند، دنباله، پیامد
پشت بزرگترراه رفتن، کهتری
پیرو، پیروان، بازماندگان، اعقاب
ظَهر، زبر، پشتکاغذ، روبرو
دیوار پشتیبان، ستونفقرات، چارچوب
پشتی، پشتی صندلی
پشتیبان، حامی، محافظ
پسقراول
قهقرا، عقبعقب رفتن
پشتسرهم آمدن، توالی، تعاقب، تأخر
بدرقه، بهدنبال رفتن
عقبماندگی، دوری