عمل
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: عمل داوطلبانه
، حرکت، کار، بازی، کردار، رفتار، اقدامات، امر، عملکرد، فعل▼، گام، برنامه
قاعده، رویه، روش، شیوه، اسلوب، طریقه ◄ رفتار، تدبیر، سَبْک
مکانیسم، سازوکار
تلاش
اقدام، مبادرت
ادا، ایفا، انجام، اجرا
دوره، تمرین، ممارست، عادت دادن، یادگیری
اصالت عمل، عملگرایی
شغل
عمل مختار