فاسد کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اخلاقیات
دن، ازراهبهدر کردن، منحرف کردن، بیراه کردن، بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، بهضلالتکشاندن، بدآموزی کردن، فاسد کردن، بهفساد کشاندن، اغوا کردن، فریفتن، فریبدادن، تجاوز کردن، ربودن، بیسیرتکردن، ازراه بهدر بردن
فساد اخلاقیپدید آوردن، افساد کردن، احلیل زدن