فعل
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: عمل داوطلبانه
ام شده، عملیات، موفقیت، اقدامات، انجام، کار برجسته، شاهکار، اثر هنری، کار بزرگ، مطلب مهم
فتح نمایان، شجاعت
مانور، عملیات، تدابیر جنگی
کودتا، دسیسه، توطئه
اعمال
کار اداری، مراجعه، امر، حاجت، اقدام، مبادرت
قطعهکاری، سفارش کار، پروژه، طرح، ساختمان، شغل
بازده، بازدهی، عملکرد، عمل▲، کارکرد، نقش، سهم