محاصره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کردن، درمیانگرفتن، احاطهکردن، حصاربستن، دیوار کشیدن محاصره شدن، درمیان واقع شدن