مستثنی
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: کمیت
ستثنا، محروم، بینصیب، بیبهره، ممنوعشده، مستثناشده، خطخورده
مردود، غیرممکن
بیرون گذاشتهشده، ممنوعالخروج، تبعیدی، اخراجی، پناهنده
طردشده، مطرود، رانده
ممنوعالقلم، ممنوعالمداخله، معزول
غیرمشمول، معاف
ممنوع
تحریمشده، بایکوتشده، تحت تحریم
محذوف، حذفشده، حذفی، برکنار، کنارگذاشتهشده
سلبشده، سلبی
[≠ استثنایی، غیرعادی 084]