ترجمه مقاله

مستعفی

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: ارادۀ اجتماعی عام ت] مستعفی، تسلیم متقاعد، بازنشسته، بازنشست قبلی، پیشین کناره‌گرفته
ترجمه مقاله