ترجمه مقاله

مستقرشده

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: فضای عام تقرشده، مأمورشده، اقامت‌گزیده، مقیم، متحصن، سکنایافته، مستقر کاشته، چیده(شده)، گذاشته(شده)، جاداده(شده) مترتب
ترجمه مقاله