ترجمه مقاله

مقیم

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: فضای عام قیم، اهل، بچه، ساکن، مستقر، اقامت‌گزیده مهاجر اهالی، سکنه، ساکنان، ساکنین، جمعیت، اقوام
ترجمه مقاله