ترجمه مقاله

منفعل

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: علیت منفعل، بی‌حال، بی‌اراده، مفعول▲ ساکن، بی‌حرکت، بی‌جنبش، بی‌جان، بی‌رمق، کم‌تحرک، سست، ضعیف، کرخ، کرخت، خواب‌رفته، بی‌حس، لخت، مرده اجرایی قابل-، < قابل ستایش>، -پذیر، <شکل‌پذیر> بطئی بی‌شور و اشتیاق بی‌اثر، غیرمؤثر، غیر‌فعال
ترجمه مقاله