واگذارده
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: مناسبات ملکی
رده، واگذارشده، نگهدارینشده، واهشته
مورد غفلت واقعشده، واگذاشته [غفلت]
فروشرفته، فروختهشده، واگذارشده، واگذاریشده، هبهشده، انتقالی، منتقلشده
رهاشده▲، سرگردان، دربهدر، آواره، ولگرد
آزاد، مرخص، آزادشده
معاف
باقیمانده، اضافی، راندهشده، بازمانده
شُل، هرز، لق، لغز، منقطع، جدا، گسیخته
موروثی، انتقالی، قابلانتقال، امانی، اعطایی، دادهشده
محول، ارجاعی
فراموششده، منسوخ
بلااستفاده، بیمصرف، بدون کاربرد، برکنار(فرسوده)
قابل فروش، فروشی، موجود، آمادۀ فروش، حراجی، قابل مصرف، مصرفی
مُطَلَقِه
آببندی نشده، چکهکننده، آبگذار
دورریز
اخراجی
عودتشده، برگردانده، مرجوعی
مطالبهنشده، ادعانشده، بدون مدعی، بیصاحب، رهاشده▲ [و 621]