پرت کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: حرکت
رت کردن، باضربه بهحرکت درآوردن، بهراه انداختن، تنه زدن، تکان دادن، زدن
انگیختن، وادار کردن، سوق دادن، راندن، هل دادن، بهحرکت واداشتن، ازعقب زور دادن، چپاندن، فشار آوردن، پیش بردن
پرتاب کردن، انداختن، پراندن
ضربه زدن▼