پُر
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: کمیت
لبریز، مملو، سرشار، لبالب، غنی، مالامال، انبوه، آکنده، مشحون، فراوان، وافر
تکمیل، کامل▲
اشباعشده، سیر، مغروق، غرقه
جاری، بیامان، یکریز، مداوم، پرواقعه
میانپُر، پُرشده، آکنده، انباشته، انبارشده
ناسفته، مغزدار
سنگین، انبوه، چگال
تنگ، کیپ، چپانده، تنگچین
پلمبشده، مُهرشده
آمادۀ ترکیدن (انفجار)
پرخوریکرده، پرخور، مست