کش آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ] کش آمدن، دراز شدن، کشیده شدن مثل فنر عمل کردن، جهیدن، پریدن، جَستن، ازجا پریدن، بالا جستن، پس جستن برگشتن کوک کردن