ترجمه مقاله

بطاقه

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
بطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ورقه و رقعه ٔ خرد که بر جامه آویزند و قیمت بر آن نویسند ۞ . (یادداشت مؤلف ). || هر رقعه ٔ خرد، و منه الحدیث:یؤتی برجل یوم القیمة و یخرج له بطاقة فیها شهادة ان لااله الااﷲ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر رقعه ٔ خرد. (آنندراج ). لغت رومیه است بمعنی رقعه . (المزهر سیوطی ). - حمام البطاقة ؛ کبوتری که رقعه برد و کبوتر نامه بر گویند. (ناظم الاطباء

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله